واژههای فرانسوی که آنها را فارسی میدانیم
یازار : Musevi
+0 لایکبسیاری از این کلمات هر روزه وارد زبان و ادبیات فارسی میشود و مخاطبان به بهانه مدرنیته و با تظاهر به مهارت در تکلم به شیوه غربی و به روز این واژهگان را رونق میدهند.
بدینترتیب بیشتر افراد و نسل جدید بدون آگاهی از سرچشمه ورود این کلمات ریشههای آن را در عرصه زبان و ادبیات فارسی محکم میسازند.
پارسیان ؛ واژههای زیر که همگی فرانسوی هستند را فارسی میدانند
آسانسور ، آلیاژ ، آمپول ، املت ، باسن ، بتون ، بلیت ، بیسکویت ، پاکت ، پالتو ، پریز ، پلاک ، پماد ، پوتین ، پودر ، پوره ، پونز ، پیک نیک ، تابلو ، تراس ، تراخم ، تمبر ، تیراژ ، تور ، تیپ ، خاویار ، دکتر ، دلیجان ، دوجین ، دوش ، دیپلم ، دیکته ، رژ ، رژیم ، رفوزه ، رگل ، رله ، روبان ، زیگزاگ ، ژن ، ساردین ، سالاد ، سانسور ، سرامیک ، سرنگ ، سرویس ، سری ، سزارین ، سلول ، سمینار ، سودا ، سوس ، سوسیس ، سیلو ، سن ، سنا ، سندیکا ، سیفون ، سیمان ، شانس ، شوسه ، شوفاژ ، شیک ، شیمی ، صابون ، فامیل ، فر ، فلاسک ، فلش ، فیله ، فیبر ، فیش ، فیلسوف ، فیوز ، کائوچو ، کابل ، کادر ، کادو ، کارت ، کارتن ، کافه ، کامیون ، کاموا ، کپسول ، کت ، کتلت ، کراوات ، کرست ، کلاس ، کلوب ، کلیشه ، کمپ ، کمپرس ، کمپوت ، کمد ، کمیته ، کنتور ، کنسرو ، کنسول ، کنکور ، کنگره ، کودتا ، کوپن ، کوپه ، کوسن ، گاراژ ، گارد ، گاز ، گارسون ، گریس ، گیشه ، گیومه ، لاستیک ، لامپ ، لیسانس ، لیست ، لیموناد ، مات ، مارش ، ماساژ ، ماسک ، مبل ، مغازه ، موکت ، مامان ، ماتیک ، ماشین ، مانتو ، مایو ، مبل ، متر ، مدال ، مرسی ، موزاییک ، موزه ، مین ، مینیاتور ، نفت ، نمره ، واریس ، وازلین ، وافور ، واگن ، ویترین ، ویرگول ، هاشور ، هال ، هالتر ، هورا و بسیاری از واژههای دیگر.