شاهدبازی در ادبیات فارسی
یازار : Musevi
+0 لایکدکتر سیروس شَمیسا استاد ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی و نویسندهٔ پرکار ایرانی است که تاکنون بیش از ۴۰ اثر خلق کردهاست. یکی از کتابهای جنجالی دکتر شمیسا «شاهدبازی در ادبیات فارسی» است. ایشان در خلال تحقیق در غزل پارسی نشانههایی فراوان از گرایش به همجنس و وصف مردان در اشعار ایرانی مییابند، سپس در تحقیقی جامع و کامل با قراردادن تکههای پازل در بستر تاریخی، سبک، نوع اشعار و ریشهیابی کلمات؛ به شکلی مستند و متقن نشان دادهاند که بخش اعظم ادبیات نثر و نظم پارسی طی هزاران سال همجنسگرایانه و در وصف معشوق مرد بوده است.
در مقدمه کتاب آماده است:
“اساساً ادبیات غنایی فارسی به یک اعتبار ادبیات همجنسگرایی است. در این که معشوق شعر سبک خراسانی و مکتب وقوع در دورهی تیموری، مرد است شکی نیست. اما ممکن است خواننده غیر حرفهای در مورد ادبیات سبک عراقی مثلاً غزلیات امثال سعدی و حافظ دچار شک و تردید باشد. اما حدود نصف اشعار این بزرگان هم صراحت دارد که درباب معشوق مذکر است، زیرا در آنها آشکارا از واژهای «پسر» و «امرد» و «خط عذار» و «سبزهی ریش» و اینگونه مسائل سخن رفته است، منتها خاصیت زبان فارسی طوری است که مثلاً به علت عدم وجود افعال و ضمایر مذکر و مونث ایجاد شبهه میکند. باید دانست که مسائلی چون «رقص» و «زلف» و «خال» و «خّد» و «قد» و «دامن» و «تیر نگاه» و «ساقیگری» و امثال اینها که امروزه به نظر میرسد در مورد زنان است؛ در قدیم مربوط به مردان هم میشده است. بدین ترتیب فقط بخش کمی از اشعار قدماست که میتوان در آنها به ضرس قاطع معشوق را مونث قلمداد کرد.ادبیات سبک هندی اساساً ادبیات عاشقانه نیست و عمدتاً جنبهی ادبیات تعلیمی دارد،اما بر طبق سنت در آن هم معشوق مذکر است. در دورهی بازگشت، یعنی ادبیات دورهی قاجار، به تبع ادبیات دورههای غزنوی و سلجوقی و نیز واقعیتهای موجود جامعه، معشوق مرد بوده است. لذا میتوان گفت که فقط در ادبیات دوران معاصر است که در آن به طور گستردهایی با معشوق مونث مواجهیم…. عجیب است که با این گستردگی مطلب در ادبیات و تاریخ ما تاکنون نوشته ی مستقلی در این باب فراهم نیامده است. شاید علت قبحی است که در این موضوع است. این کتاب هم ممکن است به مذاق عدهای خوشایند نباشد اما چه میتوان کرد؟”
او که در خلال تحقیق و نگارش کتاب پا به پنجاه سالگی گذاشته بود نوشت:
“فکر نمیکردم روزی این تحقیق را منتشر کنم، اما اکنون مصداق این بیت شدهام:
ای که پنجاه رفت و در خوابی
مگـر این چنـــــد روزه دریابی”
کتاب فوق در سال ۱۳۸۱ منتشر شد اما همانگونه که نویسنده حدس میزد به مذاق عدهای خوش نیامد و بلافاصله از بازار و کتابفروشیها جمع شد و اجازه فروش و تجدید چاپ نیافت. تاکنون هیچیک از اساتید ادب پارسی این کتاب را مردود ندانستهاند. «شهرنوش پارسی پور» و چند نویسنده دیگر نقدهایی را بر این مجموعه وارد میدانند. به طور مثال از وجود افسانههایی در آسیای غربی باستان (مثل حماسه گیلگمش) سخن به میان میآوردند و در این راه حتی از میتراییسم و اسطورههای مذهبی نیز مثالهایی را ذکر میکنند، که گفته میشود از نگاه شمیسا دور مانده است. منتقدان کلیات کتاب را درست و صحیح میدانند، اما ریشه این قضیه را بیشتر در خود ایران باستان جستجو میکنند. این کتاب در آدرس زیر قابل دانلود است: