زنده باد ناسیونالیسم آریایی_پارسی (نژادپرستی ناب)
یازار : Musevi
+0 لایکچون قافیه تنگ آید ...
اعراب به ما آموختند كه آنچه را میخوریم «غذا» بنامیم و حال آنكه در زبان عربی غذا به «پس آب شتر» گفته میشود. اعراب به ما آموختند كه برای شمارش جمعیّتمان كلمهی «نفر» را استفاده كنیم و حال آنكه در زبان عربی حیوان را با این كلمه میشمارند و انسان را با كلمهی «تن» میشمارند. شما ۵ تن آل عبا و ۷۲ تن صحرای كربلا را به خوبی میشناسید. اعراب به ما آموختند كه «صدای سگ» را «پارس» بگوییم و حال آنكه این كلمه نام كشور عزیزمان میباشد. اعراب به ما آموختند كه «شاهنامه آخرش خوش است» و حال آنكه فردوسی در انتهای شاهنامه از شكست ایرانیان سخن میگوید. آیا بیشتر از این میشود به یك ملّت اهانت كرد و همین ملّت هنوز نمیفهمد كه به كسانی احترام میگذارد كه به او نهایت حقارت را روا داشتهاند و هنوز با استفادهی همین كلمات به ریشش میخندد. حداقل بیایید با یك انقلاب فرهنگی این كلمات و این افكار را كنار بگذاریم. به جای «غذا» بگوییم «خوراك»، به جای «نفر» بگوییم «تعداد»، به جای «پارس سگ» بگوییم «واق زدن سگ»، به جای «شاهنامه آخرش خوش است» بگوییم «جوجه را آخر پائیز میشمارند» و ...
۲- اما داستان استفادهی اعراب از واژهی «نفر» فقط برای حیوانات؛
واقعیت این است كه اعراب برای انسان، شتر و درخت خرما از واحد شمارش نفر استفاده میكنند. اما معنای آن. می توانید به فرهنگ لغت المعانی مراجعه كنید كه خوشبختانه معنای آن به انگلیسی را هم آورده است. در این فرهنگ نفر به معنایperson , gent آمده است.
ضمناً «تن» واژهای پارسی است و مشخص نیست دوستان شایعه پرداز، چنین اطلاعات عجیبی را از چه منابعی كسب میكنند!
۳- چندی پیش تعدادی از مدعیان فرزندیِ كوروش، به صفحهی ولیعهد عربستان حمله كرده و برای تحقیر او و سایر اعراب، از ایشان خواسته بودند «پ چ ژ گ» را تلفظ كند! در تعدادی از به اصطلاح جُكهایی كه برای اعراب ساخته شده هم این موضوع دستمایهی تمسخرشان قرار گرفته است. حالا تصور كنید در متن مذكور ادعا شده كه اعراب برای تحقیر ایرانیان به ما آموختند به صدای سگ، پارس كردن بگوییم. سؤالی كه اینجا پیش میآید این است كه در همان مكتبی كه این علوم به ایرانیان بیسواد و حرف گوش كن تدریس میشد، آموزگار تازی چگونه «پ» را تلفظ میكرده؟!
اینجا هم مختصری از نظریهی آقای اشكبوس در مورد تفاوت پارس با پاس (كه لزوماً مورد تأیید ما نیست):
«واژهی پارس به معنی صدای سگ درست نیست. تلفظ درست این واژه به معنی صدای سگ "پاس" است كه به نادرستی پارس آمده و جا افتاده است. وظیفهی سگ پاسداری و پاسبانی است و پاس كار اوست. سگ پاس میكند یعنی با صدایش دارد پاسبانی میكند. امروزه كردها (مثلاً كردهای فهلوی یا فَیلی) درست تلفظ میكنند و پارس نمیگویند. ئه و سه گه فره پاس ئه كا. یعنی آن سگ خیلی پاس میكند...» متن كامل:
۴- در انتهای متن هم افشاگری دیگری صورت گرفته: «اعراب به ما آموختند كه شاهنامه آخرش خوش است.» حالا این دوستان چگونه فهمیدهاند كه این ضربالمثل ساختهی اعراب بوده، جای بسی تأمل است. جالبتر اینكه این قشر هر جا كه نام عرب بر زبانشان میآید، در ادامه از صفاتی چون سوسمارخور و بیسواد و انواع الفاظ ركیك دیگر استفاده میكنند؛ ولی در جای جای این متن از آموختن ایرانیان از تازیان سخن گفتهاند! اعرابی كه این همه زشتی به ما آموختند، چرا خوردنِ سوسمار نیاموختند؟! گویی این یكی از دستشان در رفته! (فرض بر این گذاشته شده كه به گفتهی آنان، سوسمار خوردن كار زشتی است)
بهر جهت می توانید داستان شكل گیری این ضرب المثل و مقصود از استفاده آن را در توضیحات دقیق در این مقاله از دكتر سجاد آیدنلو بخوانید.
حسن انوری در «فرهنگ امثال سخن» میگوید: این ضربالمثل اشارهی طنزآمیز به كاری دارد كه برخلاف انتظار شخص پیش میرود. «خوش» خوانده شدن آخر «شاهنامه» حاوی نوعی نگاه كنایی به شكست ایرانیان از اعراب و پایان اقتدار سلسلهی ساسانیان با شكست و مرگ یزدگرد است. كتاب «شاهنامه آخرش خوش است» از باستانی پاریزی به همین موضوع اشاره دارد. محمدعلی اسلامی ندوشن اعتقاد دارد كه خوش بودن پایان «شاهنامه» مربوط به حملهی اعراب و شكست ساسانیان نیست، بلكه به پیروزی نهایی پهلوانان ایرانی بر لشكر توران اشاره دارد.
محیط طباطبایی در كتاب «شاهنامه چگونه به پایان رسید» نظر دیگری هم در رابطه با این ضربالمثل دارد. در گذشته وقتی نقالان از خواندن یك دورهی كامل «شاهنامه» فارغ میشدند، در مجلس نقل «شاهنامه» جشن كوچكی برپا میشد و خوشبودن در پایان مراسم شاهنامهخوانی را ریشهی این ضربالمثل میداند.