پوشش زنان در ایران باستان هم بنا به شرایطی همیشه سبك و اسلوب خاصی داشتهاست. بررسیها
نشان میدهد كه پوشش تمام بدن در دورههای مختلف تاریخی چه نزد زنان و چه
نزد مردان در ایران یك حقیقت بودهاست و به هیچ وجه ایرانیان در برهنگی به
سر نمی بردهاند.
ویل دورانت معتقد است نقش پوشش و حجاب زنان در ایران باستان چنان برجستهاست كه میتوان ایران را منشاء اصلی پراكندن حجاب در جهان دانست.
دایرهالمعارف لاروس نیز به وجود حجاب زنان در ایران باستان اشاره میكند. در تفسیر اثنی عشری چنین آمدهاست: «تاریخ نشان میدهد كه حجاب در فرس(فارس) قدیم وجود داشتهاست.»
حجاب در دین زرتشتی
زرتشت در حدود بیش از هزار سال (و به روایاتی بیش از هزاران سال) پیش از میلاد مسیح، در كتاب یسنا بر عفت سرشتین در كنار پوشش ظاهری پافشاری كردهاست.
بر پایهٔ آنچه موبد «رستم شهرزادی» گفتهاست، پوشش زن باید به گونهای باشد كه حتا یك تار موی او نیز آشكار نگردد. در خرده اوستا، چنین آمدهاست: «همگان نامی ز تو بر گوییم و همگان سر خود را میپوشیم و آن گاه به درگاه دادار اهورمزدا نماز میكنیم».
در كتاب پوشاك باستانی ایرانیان در ذیل عنوان «پوشاك اقلیتهای میهن ما» در مورد حجاب زنان زرتشتی چنین میخوانیم: «این پوشاك كه بانوان زرتشتی از آن استفاده میكنند، شباهتی بسیار نزدیك به پوشاك بانوان نقاط دیگر كشور ما دارد. چنان كه روسری آنان از نظر شكل و طرز استفاده، نظیر روسری بانوان بختیاری است و پیراهن، شبیه پیراهن بانوان لُر در گذشته نزدیك است و شلوار، از لحاظ شكل و بُرش، همان شلوار بانوان كُرد آذربایجان غربی است و كلاهك، همان كلاهك بانوان بندری است».
در كتاب دینی زرتشتیان اوستا و گاتها لباس یا كیفیت خاصی برای حجاب زنان واجب نشدهاست و قانون نامهای وجود ندارد كه زرتشتیان را ملزم به پوشانیدن سر و موی خود كند.
حجاب در دوره هخامنشیان
به نظر میرسد كه پوشش زنان در دوران هخامنشیان با دوران مادها چندان تفاوتی نكرده باشد. پیرامون پوشاك زنان در این دوره چنین نوشته شدهاند: «از روی برخی نقوش مانده ازآن زمان، به زنان بومی بر میخوریم كه پوششی جالب دارند. پیراهن آنان پوششی ساده و بلند یا دارای راسته چین و آستین كوتاهاست. به زنان دیگر آن دوره نیز برمی خوریم كه ازپهلو به اسب سوارند. اینان چادری مستطیل برروی همه لباس خود افكنده و در زیر آن، یك پیراهن با دامن بلند و در زیر آن نیز، پیراهن بلند دیگری تا به مچ پا نمایان است.»[
ویل دورانت دربارهٔ زنان در دوران هخامنشیان میگوید: «زنان طبقات بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند كه جز درتخت روان روپوش دار از خانه بیرون بیایند. هرگز به آنان اجازه داده نمیشد كه آشكارا با مردان آمیزش (اختلاط) كنند. زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی را، حتی پدر یا برادرشان باشد، ببینند. در نقشهایی كه درایران باستان برجای مانده، هیچ صورت زنی دیده نمیشود و نامی از ایشان به نظر نمیرسد.»
همچنین توسط یك هیئت روس در دره پازیریك قطعه فرشی كشف شدهاست كه مراسم مذهبی را ترسیم میكنند كه توسط چهار زن جشن گرفته شدهاست. آنها ایرانی الاصل هستند و لباس هخامنشی به تن دارند. رنگ پوست شخصیتها سفید، چشم هایشان قهوهای و موهایشان آبی است. در این فرش شباهت لباس زنان با مردان بسیار قابل توجهاست، فرضیهای كه توسط هرودوت پیش از این تایید شدهاست.
ویل دورانت معتقد است نقش پوشش و حجاب زنان در ایران باستان چنان برجستهاست كه میتوان پارسیان را منشاء اصلی پراكندن حجاب در جهان دانست.
بر پایهٔ آنچه موبد «رستم شهرزادی» گفتهاست، پوشش زن باید به گونهای باشد كه حتا یك تار موی او نیز آشكار نگردد. در خرده اوستا، چنین آمدهاست: «همگان نامی ز تو بر گوییم و همگان سر خود را میپوشیم و آن گاه به درگاه دادار اهورمزدا نماز میكنیم».
در زمان ساسانیان همچون دوران پیش از آن، زنان از چادر به عنوان پوشاك رو استفاده میكردند، و در زیر آن پیراهنی میپوشیدهاند. همچنین در این دوره پوشاندن صورت با نقاب نیز در میان زنان ایرانی وجود داشتهاست.